Deudic | دانش آموزان | Deutsch Persisch Wörterbuch Farsi German Dictionary دیکشنری آلمانی فارسی

✘ Close


Total search result: 26 (878 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	Deutsch	Persisch	Menu
	Schüler {pl} U	دانش آموزان

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	Schulweg U	راه عبور دانش آموزان [محل تقاطع]
	Mindestens die Hälfte der Schüler hat die Prüfung nicht bestanden. U	کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
Other Matches

	Einser-Schüler [-Student] {m} U	دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
	Erkenntnis {f} U	دانش
	Bewandertheit {f} U	دانش
	Ethik {f} U	دانش اخلاق
	Sittenlehre {f} U	دانش اخلاق
	Informatik {f} U	دانش رایانه
	Wissensrepräsentation {f} U	بازنمود دانش
	Erfahrungswissen {n} U	دانش تجربی
	Atomwissenschaft {f} U	دانش هسته ای
	Atomwissenschaft {f} U	دانش اتمی
	Dialektologie {f} U	دانش گویش ها
	Wissensrepräsentation {f} U	نمایش دانش
	bilden U	دانش آموختن
	Diagnostik {f} U	تشخیص بیماری [دانش]
	Wärmelehre {f} U	دانش دماپویایی [فیزیک]
	Grafik {f} und Design {n} U	دانش نقاشی و طراحی
	Latein {n} U	لاتین [دانش زبان]
	Haptik {f} U	دانش حواس پوستی
	Lehre vom Tastsinn U	دانش حواس پوستی
	Thermodynamik {f} U	دانش دماپویایی [فیزیک]
	Dermatologie {f} U	دانش یا شناخت بیماری های پوستی
	Außer [Mit Ausnahme von] zwei Schülern konnte niemand die letzte Frage richtig beantworten. U	به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
	von seinem Nachbarn abschreiben U	از دانش آموز همسایه رونویسی کردن [تقلب کردن]

Recent search history

Forum search

1	Allgemeingut
1	landeskundlich
more \| برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy